م.ر .ت.ض.ی

متن مرتبط با «خانواده ی مهربان» در سایت م.ر .ت.ض.ی نوشته شده است

ادم سنگی

  •  امسال سال وحشتناکی  برای من بود چه چیزا که ندیدم ، چه احساساتی رو تجربه نکردم، چه اتفاقایی برام نیوفتاد و چه کارهایی که نکردم.... الان داشتم فکر میکردم چه جوری دووم اوردم؟ چه جوری تاالان نمردم؟ انگار من از سنگ ساخته شدم.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ای بولگ...

  • چهارشنبه ۲۹ آذر ۰۲ متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هیدروسفال...

  • پسر شایان  از فردای روزی که به دنیا اومد خونریزی مغزی پیدا کرد و این خونریزی گریدش بالاتر رفت بچه هی بدتر و بدتر شد الان ده روزه سر بچه داره بزرگ و بزرگتر میشه  من تو بهزیستی خیلی بچه های این مدلی دیدم که هیدروسفال شدن و مغزشون اسیب دیده نمیدونم الان چه دعایی کنم  فقط از خدا میخوام به شایان نگاه کنه..... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شاهان و شایلین

  • بچه های شایان نارس به دنیا اومدن مریم تو ۲۹ هفتگی کیسه ابش پاره شد و بچه ها۷ اذر به دنیا اومدن الانم تو دستگاهن  شایلین حالش خوبه خداروشکر  ولی شاهان خونریزی مغزی داره و وضعیتش نگران کننده س هر هفته دارن ازش سونوی سر میگیرن و امروزم سونو داشت گفتن خونریزی فعال داشته که الان غیر فعال شده  حالا باید امیدوار باشیم خونریزی داخل سرش جذب بشه  منم  بهترم بچه ها, ...ادامه مطلب

  • ای بولگ

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ای بولگ پوشالی......

  • زندگی پر از اتفاقاییه که بهت درسای بزرگی میدن  اون اتفاقا شاید تو اون زمان قلبتت رو بشکنن ولی  بعداز اینکه اروم شدی میبینی چه درس بزرگی گرفتی  حتی گاهی وقتا اونقدر اون درسی که پشت اون اتفاقه  مشهوده که تو همون حال بدتم باز متوجه میشی که اون  اتفاق چی بهت یاد داده ... من این چند وقت خیلی چیزا یاد گرفتم  قلبم خیلی درد گرفت ولی چیزای خوبی یاد گرفتم که امیدوارم هیچوقت فراموششون نکنم یکی اینکه ذات ما ادما تنهاست  تو میتونی تو رابطه باشی،متاهل باشی ولی تنهایی ذاتن هیچکسی اندازه خودت نمیاد نگران تو باشه و بهت  اهمیت بده ، هیچکسی نمیتونه مثل خودت به خودت دلداری بده و  هیچکسی نمیاد برای تو دل بسوزونه  هرچقدرم بهت نزدیک باشه ..... پس نباید به کسی تکیه کنی  ازش انتظاری داشته باشی تو فقط خودت رو داری. دومین چیزی که یاد گرفتم این بود که  هیچوقت نباید ۱۰۰ خودت رو برای کسی بزاری  چون نه تنها قدر دانت نخواهد بود  وقتی مشکلی هم پیش بیاد تو چشمات نگاه میکنه و میگه تو اگه کاری کردی برای احساسات خودت کردی  و تو اون لحظه نمیدونی که  چی باید بهش بگی ..... سومین چیز اینه که از ادما برای خودت فرشته نساز یه ادم رو اونقدر برای خودت بزرگ نکن  که واقعا احساس بزرگی که و با بزرگیش تورو بی ارزش کنه و کنارت رو صندلی بنشینه و با تمسخر ترانه بخونه تو بودی که فکر میکردی بدون تو نمیشه..... امیدوارم هیچوقت فراموش نکنم این درسارو ؛ و در اخر بگم که من خوبم  چندتا اشتباه جدید کردم که قلبمو فشرده ولی  حالم اونقدر بد نیس که بنشینم و گریه کنم  بیشتر یه کینه تو دلم به وجود اومده که اونم سعی میکنم فراموش کن, ...ادامه مطلب

  • پوکساید

  • چند وقته که از نظر روحی بهم ریختم عمل بینی سختی داشتم از پشت گوشم غضروف برداشته بود  و جدا از درد بینی درد گوش امونمو بریده بود حتی الانم که بخیه هاش رو کشیدم  درد میکنه داخل بینیم هم اسپیلنت گذاشته بود  که روزای اول خیلی صحنه ی زشتی داشت بعدم اسپیلنتا عفونت کرد و با سختی خارجش کردن الانم که بینیم اندازه کوفته س و نمیتونم بگم خوب شده یا نه همه میگن باید صبر کنی تورم بخوابه درست میشه،دکترمم همینو میگه ولی صبر کردن خیلی سخته به صورت کلی بگم تجربه ی بد و سختی بود  امیدوارم نتیجه خوب باشه هپی هم دیگه پیشم نیس تو روزای اول عملم اعصابم واسه بینیم خورد بود  واسه هپی هم مدام گریه میکردم  که یه شب هپی برگشت وزنش خیلی پایین اومده بود بمیرم براش که لیاقت نگهداری ازش رو نداشتم هپی وقتی برگشت دیگه مثل قبل نبود  مدام فرار میکرد میرفت و دوروز بعد میومد از طرفی هم من هنوز تو جا بودم و خانواده هم کمک نمیکردن ببرنش دکتر عقیمش کنن یا حداقل تو خونه کنترلش کنن تو من بهتر شم یه کاری کنم تا اینکه یه شب رفت و روکارای کارگاه سونیا  که قرار بود صاحبکارهمون شب بیاد و ببره دسشویی کرد و یه خسارت ۵ تومنی زد  فردای همونروز بابا بدون اینکه به من بگه بردتش و تو پارک لاله ولش کرد.... اگه بگم بعداز رفتن هپی بیشتر از قبل از ادما متنفرم باور میکنید؟ به توصیه ی یکی از دکترای بیمارستان  که باهاش حرف زدم  الان چند شبه دارم پوکساید میخورم... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هدنرس جدید

  • هدنرسمون دو ماهه که عوض شده  و میتونم بگم یکی از بدترین اتفاقایی بود که میشد  بیوفته  گفته بودم هد نرسمون یه ادم دیوونه س  هنوزم همینو میگم ولی حداقلش این بود که براش  پرستار و کمک بهیار فرقی نداشت  همه باید کارشون رو درست انجام میدادن و اگر اشتباهی از هر کدوم از بچه ها رخ میداد به شدت برخورد میکرد همیشه هم میگفت هر کسی باید کار خودش رو درست انجام بده  استفمون یکی بود که کلا طرفدار پرستارا بودو در هر صورت  کمکا مقصر بودن  به شدت استرسی و اعصاب خورد کن بود یعنی وقتی یه مشکلی پیش میومد این بدتر از همه استرس میگرفت بعد فکر کنید این الان شده هدنرس, ...ادامه مطلب

  • عمل بینی

  • 4 روز دیگه میرم برای عمل و خیلی استرس دارم نه به خاطر اینکه میترسم خوب نشه از کار دکتری که انتخاب کردم مطمعنم یعنی چند بار رفتم مطبش و هربار مطب پراز ادم بود و یک نفر هم نبود که از کارش راضی نباشه از بعد از عمل میترسم اخه همه میگن 6 روز اول خیلی وحشتناکه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مغرورای لعنتی

  • اگه یه غریبه بهتون سلام بده  جواب سلامشو میدید یا نه؟ اگه جواب نمیدید دلیلتون چیه؟؟ من خیلی دوست دارم بدونم  اینایی که وقتی یه غریبه سلام بهشون میده جواب نمیدن و مثل بز زل میزنن به طرف چی تو سرشون میگذره؟ من کلا برام مهم نیس اون ادم رو میشناسم یا نه وقتی  وارد یه جایی میشم سلام میدم بعد عجیبه بعضی از ادما  چون مثلا منو نمیشناسن همینجوری زل  میزنن تو صورتمو  جواب نمیدن, ...ادامه مطلب

  • گریه...

  • امروز از اون روزاست که سر هر موضوعی دلم میخواد گریه کنم سر فوت مادر بزرگ نامزد سابقم،(دیروز فوت کرده) سر کلیپی که تو اینستاگرام دیدم سر هپی که بزرگ شده و نمیدونم عقیمش کنم یا نکنم سر گرسنگیم به خاطر رژیمی که گرفتم سر کش مویی که دیشب سرکار گم کردم  سر چاییم که کنارمه و سرد شده.... سرهرچی... صبح از سرکار اومدم خونه رفتم قبرستون سر خاک  مادر بزرگ بهنام  تا تونستم گریه کردم  یه ساعتم نشستم و برگشتم خونه تو تموم اون یه ساعت خدا خدا میکردم که کسی از خانواده شون نیاد...و خداروشکر که نیومدن الانم یه بغضی تو گلومه که هر لحظه ممکنه بترکه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رژیم

  • بچه ها امروز میشه ۳۱ روز  و من از ۸۴ کیلو و شدم ۷۶ کیلو , ...ادامه مطلب

  • شوگر ددی

  • سلامالان دیگه شوکر ددی گرون شدهقبلا ارزون بود الان دیگه راحت نمیشه گیر آورد هههاره یادمه قبلا هم یه بار نوشتیشوکر ددی ها هم اوضاع خوبی ندارنباید دنبال یه شوکر خیلی ددی بگردی خخخ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سونیا

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رضا بانکی

  • بچه که بودم بابام یه دوست داشت اسمش رضا بود اونموقع که من ۱۰ ساله بودم رضا ۲۵،۲۴ ساله بود یه جوون که تو بانک کار میکرد خیلی هم پسر خوبی بود چون تو بانک کار میکرد دوستاش بهش میگفتن رضا بانکی  و ماهم رو حساب اینکه بابامون اینجوری صداش میزد وقتی تو خونه میخواستیم درموردش حرف بزنیم با این اسم صداش میکردیم  پیش خودشم بهش میگفتیم عمو رضا زیادم خونه ما میومد  اون زمانم فقط یه موتور داشت گذشت و رضا وضع مالیش خیلی خوب شد  سال ۹۳،۹۴ هم با یه خانم که از خودش بزرگتر بود و  ازدواج دومش بود و یه پسر۱۰ ساله داشت ازدواج کرد و الانم ازاون خانم یه پسر ۲ سال یا ۳ ساله داره و جدا شده  بچه هم پیش مادرش میمونه این که سر چی جداشدن داستانش طولانیه. الان یه حدود هفت هشت ماهه که رضا ارتباطش با بابام زیادتر شده یه بارم من سرکار بودم اومده بوده خونمون قصدش ازدواجه و دنبال یه مورد مناسب میگرده با اینکه وضع مالیش خوبه نمیدونم چرا کاراش درست در نمیاد هر سری که با کسی اشنا میشه سر بچه ش به تفاهم نمیرسن  اصلا هم از سیزده سال پیش منو ندیده منم ندیدمش قبل از عید با سونیا رفته بودیم بیرون گفت ابجی یه چیزی بگم؟ گفتم بگو گفت بیا برو زن رضا شو اگه زن اون شی دیگه مجبور نیستی کار کنی تا اخر عمرت از نظرمالی تامینی بچه ش هم که پیش زن سابقشه گفتم ببند دهنتو دیگه نشنوم راجع به این موصوع حرف بزنی تموم شد تا دیروز که من سرکار بودم سونیا زنگ زده  ابجی یه خبر میگم چی؟ میگه رضا بانکی زنگ زده دعوتمون کرده باغش واسه روز یکشنبه میگم خب چیکار کنم؟ میگه ابجی بیا برو مخشو بزن زنش شو  گفتم سونیا بزار بیام خونه ببینم این حرف چیه تو هرچند وقت میزنی خندیده قطع کرده رضا که منوو ندی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها