دیرامدی.....من به عقد غم ها درامدم

ساخت وبلاگ

 
سلوووم

بازم ازاون سلوم ناراحتا!

چقدراین ماه صفرماه مذخرفی بود خداروشکرتموم شد

همه چی تقریبا ارومه

مرتضی واسم یه انگشتر خریده که زیاد دوسش ندارم ولی

بهش گفتم خیلی دوسش دارم !

اینه:

کلیک

فرداش رقتم یه لاک هم رنگ نگین انگشتره خریدم,لاکه رو دوست دارم

کلا عاشقشم خیلی وقت بود میخواستم یه لاک این رنگی بگیرم

دیگه لاکه رو که گرفتم به مامان لاکه رو نشون دادم مامانم یه پارچه چرم رنگ لاکم

داشت تو مغازه که داد بهم گفت واسه خودت یه بارونی بدوز

دیگه قیافه من اینجوری

:)))))))

تو این چندروز میدوزمش!

شبشم که میشد پریشب موهای مامان و رنگ گذاشتیم

همون شب بهنام باز پیام داد

نمیگم چیا گفت

فقط تا ساعت5 صبح گریه کردم و بعدش خوابم برد

صبح با صدای تلفن بیدارشدم

چشمام اینقدر باد کرده بود که قیافه م تابلو بود تا صبح گریه کردم

از سردرد داشتم میمردم

ظهرم کلاس داشتم اینقدر چشمام باد کرده بود که

قیافه م اصلا عوض شده بود

شاگردمم با دوست پسرش بهم زده بود اونم گریه کرد که دیگه

سردرد من دوبرابر شد اومدم خونه خوابیدم تا شب

جواب مرتضی رو هم اصلا ندادم گفتم حوصله ندارم

اونم بیچاره مونده از دست من چیکار کنه

دیشب میگفت شادی چرااینقدر این دوروزه باهام سردی؟

میگم سرد نیستم ولی حوصله ندارم کارم بهم ریخته اعصابم خورده

میگه خب عزیزم تا کارت راه بیوفته  توخونه نشین برو بیرون

اصلا برو یه کلاسی چیزی

طفلکی اون...

میخوام واسش یه کادو بگیرم ولی نمیدونم چی بگیرم که موندگار باشه

به عطر و ادکلن . لباس و کمربند فکر کردم  ولی اینا بلاخره تموم یا خراب میشن

میخوام اولین هدیه م یه چیزی باشه که واسه همیشه یادگاری بمونه.

دیشب یه اهنگ کردی اتفاقی شنیدم

عاااالی بود

من اصلا به اهنگای کردی علاقه ندارم ولی این اهنگه خییلی قشنگه

اصن یه حسی به ادم میده از دیشب که این اهنگه رو شنیدم دلم میخواد

کرد بودم تا معنیشو میفهمیدم!

ادامه مطلب
م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 164 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06